جنگ جلال آباد بخش هشــــــــــــــــتم
محمدنبی عظیمی محمدنبی عظیمی

 ( این نوشته ارزشمند و آگنده از حقایق بی شمار درباره رویداد های سیاسی و دیپلوماتیک درحاشیه جنگ جلال آباد، ازدوست فرهیخته و آگاه درمسأله های سیاسی  ورفیق راه وهمرزم مان، جناب محمد عمر محسن زاده است که به نسبت اهمیت گسترده آن  بدون دخل وتصرف ، زیر عنوان بخش هشتم جنگ جلال آباد اقبال نشر می یابد.  )                    

 

                                      

                               بازتاب جنگ جلال آباد در دهلیزهای دیپلوماتیک

 

 

«جنگ ادامه سیاست با و سا یل دیگر است .» این سخن از تیوریسن مشهورکارل کلوزوویتس است که یک‌صد و هشتاد سال پیش در کتاب معروف خود « در باره جنگ»نوشته بود .  در جنگ جلال آباد نه تنها این گفته معروف بلکه نظریه دیگر این دانشمند آلمانی نیز صدق میکند : « جنگ عالیترین شکل ایستاده گی یک ملت است» .

آری , جنگ جلال آباد مظهر پا یمردی و تصمیم قاطع مردمی در دفاع از شرف , آزادی و استقلال ملی بود.   برای بیان سیاست‌ هایی که اهداف این جنگ را در خطوط تعرض و دفاع معین ساخته‌اند و کارکرد های دیپلوماتیک ناشی از آن‌ها ناگزیریم بر بگردیم بهپیش‌ زمینه‌ها، پیشینه فاکت ها و پروسه ها , تا باشد گروهی  از رویداد ها - ولو خیلی فشرده – روشن شوند و شکل بگیرند .

 

 

کنش ها و وا کنش های سیاسی :

 

با اعلام خطو ط اساسی جمهوری دموکراتیک افغانستان در اپریل 1978 در سیاست خارجی کشور ما روح تازه دمیده شد و تحولاتی در عملکرد آن رونما گردید . این سیاست با اتکا بر اصول آزمون شده سنتی و خطوط نوین دیگر هر گونه زور گویی و شانتاژ را در  مناسبات بین‌المللی مردود میشمرد و بر پایه اصول همزیستی مسالمت آمیز , احترام به حق حاکمیت خلق ها و عدم مداخله در امور داخلی دیگران خواهان ادامه مناسبات با همه کشور های جهان بود .هنوز چند روزی ازاساسگذاری حکومت جدید نگذشته بود که سمپوزیم  ناتو  به تاریخ پنجم ماه می 1978 دایر گردید و وظیفه تسلیح و بسیج مخالفین دولت افغانستان      را به عهده سازمان استخبارات مرکزی ایالات متحده  آمریکا گذاشت.در نتیجه همکاری‌های سی آی ای با ارتش و ای اس ای پاکستان به زودی در حدود سی کمپ تازه  تربیه نظامی درخاک پاکستان تآسیس گردید . تدوین چنین سیاستی سرآغاز پروسه یی است که بیش از یک دهه دوام کرد و جنگ جلال آباد نیز بخشی از آن بود . عوامل و انگیزه‌های گزینش این سیاست غرب تا اکنون به طور همه جانبه ارزیابی و جمع‌بندی نگردیده ؛ ولی یقین بر این است که برنامه‌های سیاسی و  اقتصادی ـ اجتماعی رژیم جمهوری دمو کراتیک افغانستان با خواست آن‌ها همسانی نداشته است . هدف و خواست اساسی سیاست کشورهای ناتو دراین بود  تا این سیستم سیاسی ـ اقتصادی به الگویی در جهان اسلام  و افغانستان بنا بر موقعیت ژیو ـ پولیتیک خود به وزنه تغیر دهنده یی در تناسب قوا ،  در شاهین ترازوی جنگ سرد مبدل نگردد . بدون شک کنش های پرسش بر انگیزی در هنر مذاکره سیاسی و کاربست وسایل سیاست خارجی در سال‌های اول چون قطع روابط دیپلوماتیک افغانستان با  جمهوری مصردر نتیجه توافقات کمپ دیوید ، قطع روابط با کوریای جنوبی در پرتو برقراری مناسبات با کوریای شمالی، قتل ادلف دبس سفیر کبیر ایالات متحده آمریکا درفبروری 1979 و برخی از مسایل دیگر در ایجاد سوء تفاهمات ،  به وجود آوردن فضای مکدر سیاسی و تشدید بینش خصمانه در برابر جمهوری دموکراتیک افغانستان مؤثر بوده است .

در سال 1979 که حوادث اثر گذار بر آتیه زنده گی سیاسی کشوردرحال آبستن بود، به قول اندره گرومیکو رئیس دولت اتحاد شوروی نشانه‌های از مداخلات نظامی پاکستان درافغانستان به کمک ایالات متحده آمریکا یعنی نظیر آنچه که در جلال آباد اتفاق افتاد دیده می شد:

 

1-پیامد های چنین تحریکات ، تشنج آفرینی در وضع بی ثبات منطقه ،  ورود قوای نظامی اتحاد شوروی به افغانستان بود که پاکستان وغرب بررغم سیگنال های هوشداردهنده حکومت افغانستان مشتاقانه در انتظارش بود. بنابرآن ازنگاه تاریخی لحظه دشواری برای فعالیت‌های دیپلوماتیک کشور ما فرارسیده بود .از دیر باز چنین آرایش مساعد نیرو های جنگ پسند در ناتو دیده نمی شد . در ایالات متحده آمریکا رونالد ریگن

به نمناینده گی از کمپلکس نظامی ـ صنعتی ، در بریتانیا « لیدی آهنین » مارگریت تاچر که برای انجام جنگ به جزایر مالویناس ( فاکلند ) در آن سوی اقیانوس ها لشکر کشید ، در آلمان غرب نیرو های محا فظه کار به رهبری هلموت کول و در برخی دیگر از کشور های عضو ناتو راستگرایان و نیو لیبرالیست ها حکومت داشتند .                                                                                                      در پاکستان جنرال خود کامه ضیا الحق با ارتشیان همفکرش فرمان میراند و در ایران آیت الله خمینی که با شعار « نه شرقی و نه غربی » آرزوی صدور انقلاب اسلامی و تغیر نورم ها و ارزش‌های نظم جهانی را در همسانی با بینش مذهبی خود در سر می پروراند . در چین نیزبرنامه‌های دینگ سیاو پنگ وارد مرحله سوم رُشد خود شده و بکمک و یاری غرب نیاز بیشتر احساس می کرد.

این‌ ها همان جوانبی بودند که در اوضاع اطراف افغانستان نقش داشتند و باید راه مذاکره با آنان هموار میگردید . جمهوری دموکراتیک افغانستان با توجه به گذشته همزیستی تاریخی و اشتراکات مذهبی و فرهنگی مردمان ما با همسایگان به زودی ابتکار سیاسی را به دست گرفت و با پیشنهادات مورخ 14 می 1980 و 24 اگست 1981 از جوانب پاکستانی و ایران دعوت بعمل آورد تا به صورت دو‌جانبه یا سه جانبه به خاطر نیل به حل سیاسی اوضاع اطراف  افغانستان به مذاکره بنشینند . حکومت افغانستان در رابطه با پیشنهادهای خود یاد آور شد که در صورت قطع مداخله از بیرون ، رمینه بر گشت قوای شوروی به کشورشان را فراهم خواهد نمود . در نتیجه همین ابتکارها و پیشنهادهای جمهوری دموکراتیک افغانستان و مساعی سازمان ملل متحد بود که مذاکرات میان آفغانستان و پاکستان به تاریخ شانزدهم جون 1982 در ژنیو آغاز گردید و پس از هشت دور گفتمان سرانجام در چهاردهم اپریل 1988 با امضای سه موافقتنامه  و یک اعلامیه توسط وزرای خارجه افغانستان ، پاکستان ، اتحاد شوروی و ایالات متحده آمریکا در حضور سرمنشی سازمان ملل متحد و نمایده خاص وی به پایان رسید . مذاکرات سیاسی ژنیو همان طوری که  دیگوکوردوویز در کتاب مشترک خود با سلیک هریسن تذکر داده است ، پروسه دشواری بود و بیشترینه دشواری ها از موضعگیری و موقف خصمانه پا کستان ناشی میگردید . مشکل تراشی ها و بهانه جویی های دستگاه دیپلوماتیک پاکستان در جریان مذاکرات با آن همه تضادهایی رابطه داشتتند که سراپای

دولت و جامعه آن کشور را فرا گرفته بودند .در پاکستان ارتش خود، دولتی در دولت بود و سازمان استخبارات بد نام آن « آی اس آی » که در تحت رهبری مستقیم  جنرال ضیا الحق قرار داشت ؛ حتی برای خود اردوی پاکستان - بنا بر دست باز آن در همه عرصه های دولت - مشکوک بود .ایالات متحده آمریکا، عربستان سعودی و متحدین دیگر شان ملیارد ها دالر را از طریق این سازمان جهنمی به مخالفین دولت افغانستان می رسانیدند که این امربه نوبه خود ای اس ای را تقو یت بیمانند نمود . دیکتاتوری نظامی پاکستان در سال‌های هشتاد سده پیشین کمک‌های فراوان خارجی را ازغرب، کشور های عربی خلیج فارس و چین دریافت نمود ؛ ولی با وجود آنهم وام های بزرگی به حجم مجموعی چهارده ملیارد دالر در ظرف یک دهه ازمؤسسات مالی امریکائی و بین‌المللی برای تمویل ارتش ، دستگاه دولت، بورژواز ی متحد به سکتوردولتی و زمینداران بزرگ به دست آورد . درهمین دهه بودیجه نظامی پاکستان چهارده بارافزایش یافت .

 

(2) در باره آشفته گی وضع اقتصادی ـ اجتماعی و تفاوت‌های بزرگ اجتماعی به ویژه توزیع غیر عادلانه ثروت‌های ملی ، فقر، بیکاری ، بیسوادی ، مرض ، زن ستیزی و ده‌ها پرابلم اجتماعی دیگر در این سال‌ها باید در جای دیگرنوشته شود .

مدعیان اسلام و رسانه‌ها معمولآ ضیا الحق را مرد با تقوا و عمیقآ مذهبی معرفی می نمودند , در حالی که برخورد این شخص با دین کاملآ پراگماتیک و ابزاری بود . وی  دین را وسیله‌ یی برای حکومت کردن بی چون وچرا برمردم پاکستان می دانست .این جنرال خود کامه به نیکویی دریافته بود که درپاکستان نمی توان از راه شرافتمندانه به قدرت رسید و یا آنرا با وسایل شریفانه حقظ نمود .او فساد و زور گویی را در سیاست مجازمی شمرد و با همین تفاهم بنا برمدارا و مرو ت خاصی که  نسبت به افسران پاکستانی فارغ شده از اکادمی های نظامی « زند هورست » و   « وست پاینت » داشت ، به قدرت رسید وبا خیره سری و قاطعیت از آن  استفاده کرد . در این سیستم اوتوکرات به قول یکی از ناظرین سیاسی او همه کاره بود : رئیس جمهور، وزیر دفاع، وزیر مالیه ، وزیر خارجه و....حتی سخنگوی خودش . ضیا الحق بقای حاکمیت خویش را در ادامه جنگ اعلان نا شده علیه جمهوری دموکراتیک افغانستان می دید ودرست به خاطرهمین جنگ بود که جهان به اصطلاح « آزاد» و حامی « حقوق بشر »  و « اسلام » همه گناهان و تقصیرات او را چون سر کوبی مردمسالاری ، زیر پا نمودن حقوق بشر، برنامه تولید اسلحه ذروی ، تجارت مواد مخدر ، تروئیج تروریسم و بنیاد گرایی ، خشونت علیه زنان ، کشتار دسته‌جمعی فلسطینیهای بی دفاع در کمپ های اردن و … نا دیده می گرفت و مؤسسات بانکی آن‌ها با آن که پاکستان بنا بر ذخایر نا چیز طلا و اسعار ی خود دارای اعتبار مالی نبود، برای این کشور، قرضه های سخاوتمندانه می داد. ازبرکت همین جنگ علیه افغانستان دوره حاکمیت ضیاالحق نسبت به همه دیکتاتوری های پیش از او طولانی‌تر شد .

در سیستم سیاسی ـ نظامی پاکستان ،  سیاست خارجی نقش مستقلانه نداشت و اهداف و عملکرد های آن را ارتش تعیین می نمود .دگروال متین الدین کمال رییس انستیتوت مطالعات استراتیژیک در اسلام آباد باری گفته بود که سیاست خارجی پاکستان انباشته از « دشمن نگاری » است و واژه دوستی را نمی‌شناسد .

 

((3  دیپلوماسی پاکستان آگنده از تضاد و دارای اخلاق دو گانه بوده است . غالباً فعالیت‌های دیپلوماتیک این کشورمانوری بوده برای انحراف افکارعامه جهان و پرده پوشی اهداف خصمانه علیه همسایگانش .اسلام آباد از پیمان سنتو بیرون آمد تا درجنبش عدم انسلاک جایی داشته باشد . اما این کشوربا ایالات متحده آمریکا چنان پیمان همکاری نظامی عقد نمود  که دست هرانسلاک دیگر را از پشت می بست .اسلام آباد در تبلیغات سیاسی همواره از صلح دوستی و نیاز روابط نیک با همسایگانش سخن می زند ؛ ولی در عمل ، عملیات تروریستی , مداخلات و جنگ‌های خونین را علیه همسایگان خود سازمان می دهد .با درک محتوای این سیاست خارجی می توان تصور کرد که پروسه مذاکرات ژنیو  میان ج . د. ا. و پاکستان  تا چه اندازه مراحل دشواری را سپری نموده تا به پایان خود رسیده است . اما  این فرجام چگونه بود ؟

 

موافقتنامه های ژنیو:

کسانی که در جمهوری دموکراتیک افغانستان به پیریزی سیاست می پرداختند همواره به این اصل باور داشتند که « اخلاق » لازمه « سیاست » است و هر آنچه که در پهنه عملکرد سیاست عرضه می گردد؛ باید با مورال ، ارزش‌های انسانی و فرهنگ عالی بشریت همنوایی داشته باشد .کشور ما همچو سایر بشریت متمدن و فرهیخته از جنگ بیزار بود و می دانست که برای پیشرفت جامعه و بهزیستی ناشی ازآن به صلح نیاز دارد . باید اساسی‌ترین حق مردم ما که حق زنده گی در صلح است تآمین و تضمین گردد . رویکرد سیاست خارجی ما چنین بود و غیر مترقبه هم نبود که دولت و مردم افغانستان با شادمانی از امضای موافقتنامه های ژنیو استقبال کردند .

داکتر نجیب الله رییس دولت افغانستان در اعلامیه یی گفت : « هموطنان عزیز ! روزی را که مردم بلا کشیده افغانستان و تمام انسان‌های صادق و صلحدوست جهان منتظر بودند فرا رسید.همین اکنون اطلاع حاصل نمودم که در ژنیو نمایندگان افغانستان و پاکستان توافقاتی را به امضا رسانیدند که صلح را در سر زمین رنج کشیده ما از جنگ به ارمغان می آورند .این توافقات به جنگ اعلان ناشده علیه افغانستان خاتمه داده ، راه را برای عودت مهاجرین به خانه‌های شان هموار ساخته و امکانات را برای عودت قطعات محدود نظامی شوروی به وطن شان ایجاد می کند .اتحاد شوروی و ایالات متحده آمریکا مسؤولیت تضمین اجرای موافقات را به عهده گرفتند. صفحه جدیدی در کتاب تاریخ مردم شرافتمند ما گشوده می شود.روز 26 حمل در تاریخ کشور ما به مثابه درخشان ترین و سرور آور ترین جشن که مردم آنرا به نام روز

صلح نامیدند وارد خواهد شد .»

 

(4) برای این خوشبینی دلایل موجه زیادی وجود داشت . پیش از همه این توافقات تجسم آن همه ایده‌های اساسی است که دراعلامیه های مورخ 14 می 1980 و 24 اگست 1981 حکومت جمهوری دموکراتیک افغانستان ارائه گردیده بود .پذیرش آن‌ها از سوی طرفین موافقتنامه ها به طور طبیعی به معنی اثبات درست بودن سیاست خارجی افغانستان و پیروزی آن بود . تازه پاکستان این اسناد را با رژیمی به امضا رسانیده بود که سال‌ها دعوی برسمیت نا شناختن آن را داشت .اگر تاریخ سده اخیر افغانستان ورق زده شود دیده می‌شود که اسناد سیا سی ـ حقوقی به پخته گی و دقت سیاسی موافقتنامه های ژنیو کمتر وجود دارد . استقلال ، حاکمیت و منافع ملی ، اراده مردم و اوتوریته دولت ملی به گونه شایسته درتوافقات ژنیو مد نظر گرفته شده و نیات و نقش صلحجویانه افغانستان در روابط منطقه و جهان به خوبی تصریح گردیده است . موفقتنامه های ژنیو درواقعیت، توافق میان دو طرف اصلی جنگ سرد -اتحاد شوروی و ایالات متحده آمریکا - نیز بود که ابراز آرزو نمودند  تا این پروسه نمونه‌ یی باشد برای سایر نقاط داغ تشنج منطقوی. امضای وزرای خارجه اتحاد شوروی و ایالات متحده آمریکا در پای اعلامیه ژ نیو که تضمینات عدم مداخله را دربرداشت امید های تازه‌ یی را برای همکاری و تغییر قوانین نوشته نا شده جنگ سرد زنده ساخت . دستگاه دیپلوماتیک افغانستان با توجه به این چانس تاریخی تلاش فراوان نمود تا دامن مداخلات و تجاوزات خارجی چیده شود و راه دیالوگ بین الافغانی بر گزیده شود . جهانیان ، محافل سیاسی و حکومات بسیاری از کشور های عضو سازمان ملل متحد از پایان پروسه ژنیو استقبال کردند و آرزوی عادی شدن اوضاع را در افغانستان نمودند .

خوشبینی ها هنوز دوام داشت که واقعیت تلخی همه را تکان داد و امید های شگفته را در هم کشید .این واقعیت تلخ عبارت بود از تصمیم بی چون و چرای ایالات متحده آمریکا مبنی بر ادامه کمک‌های نظامی و مالی به مخالفین دولت افغانستان . در حلقات دیپلو ماتیک همه می‌پرسیدند که این اقدام چگونه می تواند با همان تضمین قطع مداخلات که در اعلامیه ژ نیو درج است ، همسانی داشته باشد ؟ نمایندگان برخی از کشورهای اروپائی نگرانی‌های خود را به اداره ایالات متحده ابراز نمودند .

م.س.گرباچف در این رابطه گفت .« دولت ها قرار داد ها را امضآ نمی‌کنند تا آن‌ها را زیر پا کنند . » روز نامه پراودا نیز پرسید : چگونه می تواند تصمیم واشنگتن مبنی بر ادامه کمک نظامی به مخالفان دولت افغانستان با تضمینات ایالات متحده آمریکا که خود را مکلف به آن گردانیده است ، همخوانی داشته باشد ؟ در اسلام آباد همچنان اظهار تردید گردید . روزنامه های پاکستانی نوشتند که تصمیم ایالات متحده بسی از مسایل را حل نا شده می گذارد .روزنامه دان سؤال نمود : ایالات متحده آمریکا چگونه می خواهد پاپلین انتقال سلاح خود را به مجاهدین سازمان دهد ؟ آیا به غیر از قلمروپاکستان راه دیگری وجود دارد ؟ اگر جنگ در افغانستان ادامه یابد پس چگونه مهاجرین به وطن شان بر گشت خواهند نمود ؟

 

(5(این پرسش ها و نگرانی‌ها ادامه داشت که نیو یارک تایمز باردیگر گزارش داد : رییس جمهور جدید ایالات متحده آمریکا جورج بوش اعلام نموده که واشنگتن به مجاهدین افغان تا سقو ط حکومت افغانستان کمک‌های نظامی و مالی خود را ادامه خواهد داد.   با این موضعگیری کاملآ روشن ، دیگر به همه آشکار شده بود که ایالات متحده آمریکا و متحدینش تحت نام موافقتنامه های ژنیو تنها خروج قوای نظامی اتحاد شوروی از افغانستان را می‌فهمند .در حالی که جمهوری افغانستان حضور قوای شوروی را معلول غلت اصلی یعنی مداخلات و تجاوز بیرونی در امور داخلی افغانستان می دانست و خواهان قطع هر چه زود تر آن بود .

به موازات بر گشت قوای شوروی ، مداخلات و تجاوزات پاکستان و حامیانش تحرک تازه‌ یی پیدا نمودند . آی اس آی سعی می نمود تا افزون بر تشدید عملیات نظامی برای گروه‌های مجاهدین وابسته به خود  در مقیاس جهان هویت و اعتبار سیاسی کمایی نماید . پیش شرط نخستین برای کسب چنین هو یت سیاسی اتحاد عمل گروه‌های رقیب و قسمآ متخاصم بود که سر انجام به مدیریت سازمان های استخباراتی به ویژه

سی آی ای و آی اس آی  تنظیم یافت وبه نام« اتحاد اسلامی افغانستان » یا ائتلاف هشت گانه مسمی گردید. اتحاد وظیفه داشت تا با استفاده از وسایل مالی وافری که در اختیارش گذاشته شده بود به تبلیغ سیاسی بپردازد و کارمندان سیاسی جمهوری افغاستان را به ترک وظیفه و یا همکاری با این اتحاد ترغیب نماید . گلبدین حکمتیار رئیس ائتلاف مکاتیبی عنوانی برخی از دیپلومات های افغانی فرستاد و خواهان « ترک جناح » گردید . او همچنان در اوایل ماه جون 1988 نامه‌های عنوانی وزرای خارجه برخی از کشورهای اروپایی ارسال و درآن‌ها در خواست افتتاح نماینده گی « اتحاد اسلامی مجاهدین » را نمود . نماینده گان اتحاد تا اواخر ماه سپتامبر 1988تلاش‌های فراوانی نمودند تا در زمینه به نتایجی دست یابند؛ اما مقامات رسمی کشورهای اروپایی با توجه به تعاملات دیپلوماتیک به این تقاضا ها پاسخ مثبت ندادند . اتحاد اسلامی باردیگر به این مقامات مراجعه نموده و تقاضای دیگری مبنی بر گشایش « بوروی اطلاعاتی مجاهدین افغان » را در برخی از کشور ها مطرح ساخت .البته این چنین سازمان ها که به نام های گوناگون در سال‌های هشتاد در سراسر آمریکا و اروپا به منظور گرم نگهداشتن جنگ سرد ، جمع آوری پول و ادامه جنگ روانی علیه افغانستان فعالیت می نمودند،  تجربه تازه‌یی نبود . مگر افتتاح بوروی اطلاعاتی در پایان سال 1988 بیشتر به معنی ایجاد روابط و حضور سیاسی در کشورهای جداگانه بود تا با جمع دیپلوما تیک در تماس نزدیک با شند .این پروژه نیز بنا بر ابتکارات جمهوری افغانستان و فعالیت‌ نماینده گی های سیاسی آن  به سر منزل مقصود نر سید .

 

(6( پس از مرگ سؤال بر انگیز جنرال ضیا الحق و پایان ظاهری حاکمیت یازده ساله نظامی وی ، در همین سال خانم بینظیر بوتو مسؤولیت حکومت پاکستان را به عهده گرفت .همه محافل سیاسی جهان انتظار داشتند که در موقف این کشور دربرابرافغانستان تغییراتی وارد آید . افغانستان و بیش از همه هند و اتحاد شوروی آرزوی صمیمانه داشتند تا با رهبرجدید پاکستان پیرامون عادی شدن اوضاع منطقه به گفتمان بنشینند و راه حل سیاسی را بر آورده سازند. راجیو گاندی که با بینظیر بوتو دراجلاس سران انجمن جنوب آسیا برای همکاری منطقوی ( سارک ) دیدار مختصری داشت برای همکاری منطقوی امیدوار گردید و شوروی هم هیآت هایی را به اسلام آباد فر ستاد .فعالیت های دیپلو ماتیک در منطقه به زودی نشان داد که بینظیر بوتو خود درگرو نظامیان بوده و یکی از لازمه های حکومت داری او ادامه سیاست خارجی دوران ضیا الحق و تا بعیت از اوامر نظامیان در این عرصه است . شاید بهترین مصداق این واقعیت روایتی باشد در باره ملاقاتی که بینظیر با یکی از دیپلومات های شناخته شده داشت . بینظیر  در این دیدار دیگاه مهمان خود را تآئید نموده گفت : « … ما هم تر جیع میدهیم که پرابلم افغانستان از راه سیاسی حل شود .» هنوز گفته‌اش بپایان نر سیده بود که وزیر خارجه او یعقوب خان با گستاخی و بی نزاکتی که بیانگر فرهنگ دیپلو ماتیک آنزمان پاکستان بود حرفش را قطع نمود و با سخنان تندی به او گفت : « مادام ! این نظریه شاید سیاست حزب شما باشد , ولی سیاست این کشور نیست .»

 

(7) در موارد متعدد دیگر چنانجه احمد رشید ژورنالیست مشهور پاکستان بار بار گزارش داده است ، برخورد وزارت خارجه پاکستان که در تحت تأثیر آی اس آی و رئیس آن جنرال حمید گل قرار دا شت  با دیپلمات های خارجی همچون ادوارد شوارد نادزه  وزیر امورخارجه اتحاد شوروی وقت و دیگران خلاف رویه و اخلاق دیپلوماتیک و حتی تو هین آمیز بوده است .

پروفیسور فلیکس ارماکورا گزارشگر خاص کمیته حقوق بشر سازمان ملل متحد پس از مسافرتی به کابل ، اسلام آباد و تهران در یکی از دیدار های خود با نگارنده در اکتوبر 1989 اظهار نمود که « خانم بینظیر بوتو دارای صلا حیت لازم نبوده و نمی تواند کار موثری را به نفع ختم جنگ انجام دهد . »بینظیر بوتو تنها وظیفه داشت که در همه مظاهر فعالیت‌ های سیاسی خود اتحاد مجاهدین را در نظر گیرد و همه امکانات تبارزآنان را  درمجامع دیپلو ماتیک فراهم نماید .زمانی که یاسرعرفات مسافرت کوتاهی به پاکستان نمود ، بینظیر بوتو شخصآ در همراهی با تنی جند از رهبران مجاهدین  افغان به استقبالش به کراچی رفت . خبر نگاران خواستند بفهمند که این اعضای نا خواسته کمیته پذیرائی کی‌ها اند و چرا حضور یافته‌اند ؟ بینظیر پا سخ داد که آن‌ها آمده‌اند تا از یاسرعرفات به خاطر کمک سازمان آزادیبخش فلسطین به مجاهدین افغان در ضدیت با رژیم نجیب الله و شوروی تشکر کنند .این دروغ شاخدار را هیچ کسی نمی توانست  بپذیرد , چه همه می دانستند که سازمان آزادیبخش فلسطین باجمهوری افغانستان نه تنها دارای روابط نیک و همکاری‌های دوستانه بود بل که با تمام امکانات سعی می نمود تا زمینه دیالوگ میان رژیم و مخالفانش را به خاطر تآمین صلح دوامدار فراهم نماید .

 

(8(خانم بینظیر مفکوره ایجاد کنفدراسیون اسلامی میان افغانستان و پاکستان را که غلام اسحاق خان رئیس جمهور پاکستان پس از مرگ ضیاالحق بار دیگر در شکار پورمطرح ساخته بود پذیرفت وازاهداف توسعه طلبانه نظامیان پیروی کرد .

جنرال حمید گل رئیس آی اس آی و ارتش پاکستان آرزو داشتند تا هنگام ختم بر گشت قوای شوروی از افغانستان که از تاریخ 15 می 1988 ( 26 ثور 1367 ) آغاز گردیده بود ، کم ازکم دو هدف عمده یعنی تشکیل حکومت مجاهدین تحت کنترول آن‌ها در پاکستان و استقرار این حکومت در یکی از شهر های جمهوری افغانستان بر آورده گردد .برای هدف نخستین شورای راولپندی در اواخر ماه فبروری 1989 فرا خوانده شد . جریان بر گزاری ، اختلافات و منازعات درونی این شورای ساخت پاکستان چنان بر جسته بود که جنرال حمید گل ناگزیر شد تا اشتراک کننده گان را برای دیر زمانی در قید و حیله خود نگهدارد، تا سر انجام مطابق به خواست وی حکومت هفت گانه ها را تشکیل دهند . روز نامه آلمانی  زود دویچه سایتو نگ در باره نو شت :« ...این حکومت در تحت فشار آی اس آی و ارتش پاکستان ساخته شده،… نماینده گان آن را  مقامات پاکستانی تعیین میکنند . , .. سیاف از فرقه وهابی است که به حمایت عربستان سعودی و مصرف ملیون ها دالر رشوه به مخالفین وی به حیث صدراعظم مقرر شده است . ...این حکومت حتی از یک بر سوم مردم افغانستان هم نمی تواند نماینده گی کند .»

 

 (9) حکومت انتقالی سران هفت گانه دارای شخصیت حقوقی بین‌المللی متناسب به نورم ها و پرنسیپ های حقوق بین الدول نبود و از آنجایی که در چارچوب دولت مستقل ایجاد نگردیده بود و بنا بر نداشتن قلمرو، پایه‌های مقدماتی دولتی را نیزتشکیل داده نمی توانست دارای هیچگونه صلا حیت قانونی نبود و هیچگونه مشروعیتی ندا شت . پاکستان با این عمل تعهدات دو‌جانبه را که در موفقتنامه های ژنیو درج گردیده بود صریحآ نقض نمود و گذشته از آن تلاش نمود تا این ساخته نا قص الخلقه در سطح جهان برسمیت شناخته شود .کشور های دارای پخته گی سیاسی و فرهنگ دیپلوماتیک با این استدلال که آنها اصولآ تنها  دولت ها را برسمیت میشناسند، از شناسائی حکومت انتقالی سا خت پاکستان ابآ ورزیدند .وزیر خارجه پاکستان مساله به رسمیت شناسایی را در گرد همآیی وزرای خارجه کشورهای عضو کنفرانس اسلامی در ریاض مطرح نمود .از جمله اعضای این سازمان تنها عربستان سعودی،  بحرین و سودان که اصول پذیرفته شده حقوق بین الدول را نا دیده گرفتند در مغایرت با منشور سازمان ملل متحد، این حکو مت نامنهاد را به رسمیت شناختند . در خور یاد است که در کنار پاکستان ، عربستان سعودی منحیث متحد وفادار و تاریخی غرب در راه اندازی و پیشبرد جنگ در برابر جمهوری افغانستان نقش فعال و عمده‌ یی را بازی می نمود . در این زمینه بررسی های پژوهشگران افغان نا چیز بوده و در باره نقش و تآثیرات عربستان در پیشبرد و ادامه جنگ در برابر افغانستان نیاز به پژوهش های جداگانه می‌رود .

پاکستان بعد از این در پی بر آورده شدن هدف دومی یعنی اشغال شهری در خاک افغانستان بر خاست و این در حالی بود که دیپلومات های خارجی مقیم افغانستان با صراحت می گفتند که مجاهدین هیچگونه چانس تصرف کابل یا شهردیگر را ندارند و درجنگ قرار دادی با شکست مواجه خواهند شد .حتی شارژدافیر سفارت چین در کابل که کشورش سال‌ها به احزاب جهادی سلاح می داد به پیروزی سیاسی و نظامی آن‌ها باور نداشت .

 

(10(  آقای ها ینس مایر شارژدافیر سفارت جمهوری اتریش در مصاحبه‌ یی با ژورنال شامگاهی رادیو ی اتریش ( او ـ 1 ) بتاریخ 13 جولای 1988  واقعیات را چنین بیان دا شت :« … افراطین می خواهند محلات دیپلومات نشین شهر کابل را هدف حملات راکتی خود قرار دهند تا کارمندان سفارتخانه ها

وادار به ترک این کشور گردند ….آیا آن‌ها کدام ولا یت افغانستان را تصرف نموده اند ؟ آن‌ها ادعا دارند ؛ولی در عمل اثری از آن دیده نمی شود .آیا آن‌ها کابل را پس از خروج قوای شوروی آشغال خواهند کرد ؟ هر گز! آن‌ها توانائی این کار را ندارند . آیا در صورت خطر امنیتی می خواهید دوباره به ویانا بر گردید ؟ من در باره این مسایل اصلآ فکر نمی کنم و تا زمانی که وظیفه ام دوام دارد در اینجا کار و زنده گی مینمایم .» مایر یکی از دیپلومات های سابقه دار اتریش بود و مدت زیادی در کابل زندگی داشت .

 

بر گشت قوای نظامی اتحاد شوروی  و آغاز جنگ حلال آباد:

 

روز چهار شنبه ، بیست و هفتم دلو 1367 ( 15 فبروری 1989 ) ساعت نــُه و پنجاه و پنج دقیقه صبحگاهی بود که آخرین سرباز شوروی دگر جنرال بوریس گروموف از پل دوستی حیرتان ـ ترمز عبور کرد و به حضور نــُه ساله اردوی سرخ در افغانستان نقطه انجام گذاشت .اتحاد شوروی با این گام الزامات ناشی از موافقتنامه های ژنیو را سی و پنج دقیقه پیش از مهلت تعیین شده درموافقتنامه های ژ نیو بر آورده ساخت . ناظرین انتظار چنین لحظه یی را داشتند و می خواستند بفهمند که بر داشت های تحلیلگران چیست  و پس منظراین بر گشت چگونه خواهد بود ؟

مقامات رسمی اتحاد شوروی بر گشت قوای آن کشور را از افغانستان پیروزی « تفکر نوین » و نشانه یی از صلح خواهی سیاست خارجی خود خواندند. آن ها تصریح کردند که اتحاد شوروی هیچگاهی از اهداف توسعه طلبانه در افغانستان پیروی نکرده و ورود قوایش به افغانستان بمنظور تآمین امنیت سرحدات جنوبی آن بوده است .ارگان های مسؤول شوروی موافقتنامه های ژنیو را بار دیگر تآئید نموده و آن‌ها را نمونه‌ یی از همکاری قدرت‌های بزرگ برای حل مناقشات و پرابلم های ملی و منطقوی دانستند .

 

(11) خبر نگار رادیو ی ماسکو که از ترمز گزارش می داد درهنگام ورود قوای شوروی به خاک آن کشور گفت: « این است ، این جنگ همین لحظه به پایان رسید .» البته وزارت امور خارجه اتحاد شوروی بر خلاف این خبر نگار خوشباور نیک میدانست که بر گشت قوای شوروی از افغانستان پایان جنگ نه، بل ادامه آن با ابعاد گسترده‌تراست .در آن باره زمانی بر اساس اطلاعات این وزارت ، شهر کابل در محاصره سی هزار و شهر جلال آباد در محاصره پانزده هزار مجاهد داخلی و خارجی قرار داشت .

 

(12(جمهوری افغانستان در رابطه با بر گشت قوای نظامی اتحاد شوروی دارای احساس دو گانه بود .از یک سو به اهمیت بزرگ حضوراین نیروها به ویژه در زمینه‌های بازسازی دولت و ایجاد سیستم سیاسی نوین ، دفاع از حاکمیت دولتی و تمامیت ارضی ، مقابله با مداخلات و تجاوزات بیرونی ، تآمین امنیت درونی و اکمالات نیازمندی های مردم ، مساعد ساختن شرایط برای تطبیق برنامه‌های اقتصادی ـ اجتماعی و ده‌ها مورد دیگر واقف بود و از سوی دیگر دقیقآ می‌فهمید که این حضور بهانه‌ یی برای ناتو و متحدین عربی و منطقوی اش در تشدید جنگ علیه کشور است . با چشمداشت به پیروزی سیاست مصالحه ملی و پایان یافتن مداخلات و تجاوزات خارجی از صلح پیروی می کرد و دراین راستا خروج قوا را ضروری  می پنداشت. پس از برگشت قوا، در سطح بین‌المللی میخائیل گربا چف و دیگر هواداران « علنیت » و     « باز سازی » در شوروی می خواستند ازراه مذاکره و مفاهمه با ایالات متحده آمریکا و دیگر اعضای ناتو به مسابقات تسلیحاتی پایان دهند و به جهانیان بگویند که « جنگ ادامه سیاست نیست .» در ایالات متحده آمریکا تازه جورج بوش به ریاست جمهوری رسیده بود. او که درمآموریت های خود به حیث رئیس سازمان استخبارات مرکزی ، نماینده گی  دایمی ایالات متحده درسازمان ملل متحد و معاون رئیس جمهور آن کشورایفای وظیفه می نمود ازمنافع کمپلکس های نظامی ـ صنعتی و کمپنی های نفتی که خود مالک یکی از آن‌ها بود کاملآ آگاهی داشت .او دقیقآ می دانست که تشنج زدایی و خلع سلاح نه تنها با منافع این کمپلکس ها درتضاد است؛ بل کاهش بودجه نظامی شوروی نیز باعث تقویت این کشوردررفع مشکلات اقتصادی آن می گردد .جورج بوش خلع سلاح را مشروط به ریفورم (!) در شوروی و سایر کشور های هم پیمان آن گردانید .البته منظورش از ریفورم فروپاشی سیستم سیاسی ـ اجتماعی و اردوگاه سوسیالیستی بود . بنابراین برای ناظرین سیاسی غیرمترقبه نبود که جورج بوش بر گشت قوای اتحاد شوروی از افغانستان را امر کاملآ بدیهی می پنداشت .این رئیس جمهور بلافاصله بعد ازآغاز کارش درقصر سفید اعلام نمود که ایالات متحده آمریکا کمک‌های نظامی و مالی خود را به مجاهدین تا سقوط حکومت افغانستان ادامه خواهد داد .

 

(13(  در واقع ازهمین لحظه به بعد جنگ تهاجمی برنامه‌ریزی شده بود . تنها در محافل دیپلوماتیک پرسیده می شد که رویکرد دو گانه ایا لات متحده آمریکا در تآئید و نقض همزمان موافقتنامه های ژنیو به چه معنی خواهد بود . هر از گاهی تیوری های متکی بر حدس و گمان دراین باره شنیده می شد . سپردن سلاح بیشتر و کمک های مالی بسیار به بنیادگرایان و حکومت مداخله گر پاکستان در تشدید جنگ علیه افغانستان نه تنها خوشبینی و امیدواری را برای تأمین صلح و عادی شدن اوضاع منطقه به چالش مواجه ساخت؛ بل توافقات، اوتوریته و اعتبار دولت ها را نیز خدشه دار گردانید . تخطی از موافقتنامه های ژنیو بر پروسه های درونی به ویژه ایجاد حکومت ائتلافی بر پایه وسیع تآثیر منفی گذاشت و نیروهای میانه رو افغانی را که تازه به جمع و جور کردن خود آغاز کرده بودند و یا برخی از سازمان های آنان را که آهسته آهسته از تنظیم های بنیاد گرا فاصله می گرفتند دوباره به خاموشی و یا تابعیت از رهبران جهادی تند رو بر گردانید .در آستانه جنگ جلال آباد تبلیغات و جنگ روانی علیه جمهوری افغانستان دیگرهمه جا را به شمول محافل و مراجع دیپلوماتیک فرا گرفته بود . سعی عمده در این بود تا با بی باور ساختن کارمندان دولت و آوردن فقر، قحطی و نا امنی در میان مردم زمینه‌های فروپاشی حکومت ازدرون فراهم ساخته شود. در رسانه‌ها می گفتند و می نو شتند که سازمان استخبارات مرکزی آمریکا لست هایی را در اختیار دارد که در آن‌ها نام های هفت هزار تن از کارمندان جمهوری افغانستان ثبت گردیده است . دسته اول بلاوقفه تیر باران و دسته دوم به مجاهدین تسلیم داده خواهد شد . آن‌ها همچنان اضافه میکردند که براساس  ارزیابی  کارشناسان غربی ، گارد خاص شانزده هزار نفری اردوی افغانستان خیلی دیر تر تشکیل شده و خود اردو نیز دارای قابلیت محاربوی قوی نمی باشد . اکثر خبر نگاران بیرونی که از کابل گزارش میدادند اخبار مثبتی را ارائه نمی کردند .

 

(14( این چنین گزارش‌ها با گزافه گویی های بیشمار بر افکار عامه در بیرون از کشور اثر گذار بود و حتی کارمندان سیاسی غرب را وا میداشت تا بپرسند که رژیم جمهوری افغانستان چه وقت واژگون می‌شود؟  در چنین فضایی روز حمله بر شهر جلال آباد در حضور دیپلومات های ایالات متحده آمریکا از سوی آی اس آی و رهبران اردوی پاکستان تعیین گردید تا باشد با اشغال این شهر زیبا حکومت نامنهاد راولپندی در آنجا مستقر و به موارات پیشروی نظامی به سوی مرکز، تعرض دیپلو ماتیک نیز آغاز گردد .

روز نامه ها گزارش دادند که نه تنها فرقه های هشت و یازده اردوی پاکستان در جنگ جلال آباد سهم گرفتند؛ بل ملیشای پاکستانی نیز یار و مدد گار مجاهدین بوده‌اند.

 

 (15(  یوری ورانتسوف معاون اول وزارت امور خارجه اتحاد شوروی که در جریان جنگ به هند مسافرت نموده بود در کنفرانس مطبوعاتی در دهلی اظهار نمود :

   « ... سربازان شوروی از افغانستان عودت کردند ؛ مگر این رویداد بدین معنی نیست که جانب دیگر بتواند عساکر خود را به این کشور اعزام نماید . … گزارش‌های اخیر پیرامون نفوذ سربازان پاکستانی به جلال آباد مایه نگرانی جدی است. جنگ افزارهای پاکستانی به شمول توپ ها که تو سط  پرسو نل نظامی آن کشوربه کارگرفته می‌شوند به جلال آباد انتقال یافته‌اند و در نتیجه وضع وخیمی بوجود آمده است .

 

( 16( ایریش ویده مان ژور نالیست آلمانی که در روزهای جنگ در جناح متعرضین از اطراف جلال آباد دیدن نموده بود ، همچنان نو شت :« … هنوز در افغانستان جنگ است. در نبرد جلال آباد آرزو های پیروزی برق آسای مجاهدین که در نتیجه خروج قوای شوروی پر و بال کشیده بود به یأس مبدل گردید .در این جنگ کم از کم هزار و پنجصد تن از متعرضین کشته شده‌اند. در شفاخانه های نزدیک به سرحد در پاکستان قسمآ خیمه ها بر افراشته اند تا برای زخمی ها جایی را پیدا کنند . این نبرد برای مجاهدین همین اکنون یکی از پرتلفات ترین جنگ‌ها در دو سال اخیر است .حکومت بیرونی شورشیان که روز پنجشنبه هفته گذشته در ریاض عربستان سعودی دعای خیر دیپلومات های کشور های اسلامی را به دست آورد؛ جلال آباد را مرکز مؤقتی حکومت خود اعلام نمود . گلبدین حکمتیار امیر حزب بنیادگرای اسلامی گفت : هدف نزدیک است و دستیابی به آن به این همه عملیات می‌ارزد . آگر جلال آباد سقوط کند دیگر تا به کابل

چند قدمی بیش نخواهد بود ….. غرش خفه کننده جبهه در عقب پوسته سرحدی تورخم در مرز افغانستان ـ پاکستان بگوش می رسد … هفتاد کیلومتر آغازین سرک کوتل خیبر به سوی غرب از ماین پاک بوده و در کنترول کامل مجاهدین قرار دارد .روی این سرک اکمالات از پاکستان بلاوقفه و بلا مانع صورت می گیرد. لاری های سلاح ومرمی ها ، وسایل ترانسپورتی سبک وسنگین با توپ‌های ثقیل پیوسته در تردد اند ….

 

( 17 (برخی از رسانه‌های دیگر از برخورد وحشیانه محاصره کننده گان جلال آباد گزارش داده و افزودند که بر این شهر زیبا روزانه تا هژده هزار راکت ، هاوان و مرمی های ثقیل آتش می شد. اکمالات جنگی را فرقه های یازده و هژده پیاده اروی پاکستان به عهده داشت و هلیکوپتر های  پاکستانی مشاورین خارجی و رهبران افراطیون را به جلال آباد انتقال می دادند .

 

(18(نقش آی اس آی و اردوی پاکستان در جنگ جلال آباد دیگر به آن اسرارمخفی می ماند که از هیچ دیده‌ای پوشیده نبود .حکومت و مردم هند به ویژه به رویداد های جلال آباد چشم دوخته بودند و تقریباً همه خبر گزاری های خارجی رسانه‌های این کشور راحوادث جلال آباد تشکیل می داد .هند با بر جسته ساختن نقش افسران پاکستانی در رهبری و سازماندهی مجاهدین خاطر نشان ساخت که پس از خروج قوای شوروی از افغانستان این رژیم افغانستان نبود که مطابق به پیشگویی های شتابزده غرب فرو پاشیده شد و سقوط کرد . بر عکس این مجاهدین بودند که بررغم کمک‌های سخاوتمندانه و تدارکات همه جانبه آیالات متحده آمریکا و متحدینش نتوانستند بدیلی را برای رژیم افغانستان ارائه کنند . هند از ایالات متحده آمریکا پرسید :... چگونه می توان بنیاد گرایان تهران را محکوم نمود؛ ولی از بنیاد گرایان نظیر آنان در پاکستان که علیه کابل می رزمند پیشتیبانی و حمایت نمود ؟... سیاست بر هم زننده صلح و ثبات پاکستان در منطقه همواره مورد انتقاد شدید هند قرار داشت و هندی ها بار ها اعلام نمودند که این چنین سیاستی را در سرحدات آن کشور نمی توانند به طور خاموشانه بپذیرند .بنابرآن  نتایج جنگ جلال آباد برای ارتقای نقش هند در منطقه حایز اهمیت جدی بود .در جنگ جلال آباد خطر بالقوه برخورد نظامی میان افغانستان و پاکستان بیشتر شد و این امر مایه نگرانی زیاد همسایه گان به ویژه هند گردید.حکومت و مردم هند در روز های دشوار جنگ جلال آباد دست همسایه گی نیک و همبسته گی را با جمهوری افغانستان دراز نمودند. راما سوامی ونکتا راما رئیس جمهور و راجیو گاندی صدراعظم هند در اظهارات رسمی خود خواهان رعایت موفقتنامه های ژنیو و احترام به آزادی ، حاکمیت ملی و تمامیت ارضی افغانستان گردیدند .آن ها تلاش آی اس آی را در تشکیل حکومت ساخت پاکستان و مفکوره کنفدراسین اسلامی ضیا الحق را شدیدآ تقبیح و مخالفت خود را با بنیادگرایی و به ر سمیت شناسائی حکومت نامنهاد مجاهدین ابرازنمودند .در ماه مارچ 1989 حکومت هند ازهیأت اعزامی جمهوری افغانستان که حامل پیام داکتر نجیب الله عنوانی صدراعظم هند بود صمیمانه استقبال کرد و آماده گی خود را برای کمک‌های بشری و تخنیکی به افغانستان رسمآ اعلام نمود .

 

(19( دستگاه دیپلوماتیک هند با توجه به موقف ایالات متحده آمریکا و متحدینش در قبال افغانستان و دست باز گذاشتن پاکستان در مداخله و تجاوز علیه جمهوری افغانستان و نتیجه‌گیری از رویداد های جلال آباد معتقد گردید که خروج قوای شوروی ازافغانستان بدون تضمینات کافی برای رژیم جمهوری افغانستان صورت گرفته و در شرایط جدیدآ شکل گرفته باید سازمان ملل متحد نقش فعال تری را برای تآمین صلح ,قطع مداخلات و تجاوزات و بر آورده شدن راه حل سیاسی ایفا نماید .

شکست آی اس آی و مجاهدین وابسته به آن در جنگ جلال آباد سیاستمداران غرب را واداشت تا در اظهارات و موضعگیری های رسمی خود تجدید نظر نمایند؛ زیرا مجا هدین این اپوزیسون « فعال»  و     « نیرو مند» به زعم آنان در میدان عمل نه توانایی نظامی و اخلاق جنگ و نه لیاقت رهبری سیاسی و داشتن فرهنگ دیپلوماتیک را از خود تبارز دادند . برنامه‌های مجاهدین و چهارتکبیری مذاکرات و مصالحه آنان بیانگر ادامه جنگ و خونریزی و آن هم در خونین ترین شکل آن بود که هیچ سیاستمدار متمدن

وحکومت دمو کراتیک نمی توانست آن را توجیه و یا ضرورت آن را به مردم کشور خود توضیح نماید. تعداد زیادی از کشورهای اروپائی تدریجآ به بر گشت آرام و بدون سر و صدا ازمواضع دیپلوماتیک پیشین خود در دفاع از مجاهدین پرداختند و حتی برخی از کشورهای بیطرف اروپایی نقض موا فقتنامه های ژنیو را نکوهش کردند. اکثرآ از زبان سیاستمداران ورزیده در محافل دیپلوماتیک شنیده میشد که جانبداری بی چون و چرای ایالات متحده آمریکا ازمجاهدین افغانی کار نا درست است و آن ها اظهار تآسف می نمودند که کشورهای شان برسیاست‌ های این ابر قدرت تآثیری وارد کرده نمی توانند.همانطوری که در پایان جنگ جلال آباد هیچ یک از تنظیم های مجاهدین آماده نبود تا مسؤولیت جنگ را به عهده گیرد ، مقامات سیاسی اروپائی نیز علاقمند نبودند تا در ادامه جنگ و خونریزی در افغانستان مسؤولیت داشته با شند . آن‌ ها به اتفاق آرآ مصوبات چهل و سومین اسامبله عمومی ملل متحد را در باره افغانستان که مفاد آن راه حل سیاسی و اعاده صلح یعنی ایجاد حکومت ائتلافی و قطع جنگ و مداخلات بود تآئید نمودند. پس از شکست مجاهدین و حامیان شان در جنگ جلال آباد، افغانستان برای مدت چندی ازسرخط روزنامه های غرب نا پدید گردید و  این فرصت کوتاهی بود تا جمهوری افغانستان باردیگر ابتکارعمل را به دست گیرد و برای حل اوضاع در اطراف افغانستان پیشنهاد های مشخص سیاسی نماید. حکومت افغانستان در زمینه سیاست خارجی در سه ماه بعد از جنگ جلال آباد سه  نظریه اساسی را مطرح نمود :

 

ـ تدویر کنفرانس بین‌المللی صلح پیرامون  افغانستان.

ـ قطع ارسال سلاح به جوانب جنگ و غیر نظامی ساختن افغانستان.

ـ سهمگیری فعال سازمان ملل متحد در حل قضایای اطراف افغانستان.

 

هدف اساسی تدویرکنفرانس بین‌المللی افغانستان خاتمه دادن به جنگ اعلان نا شده علیه جمهوری افغانستان ، تسجیل هویت بیطرف و غیرمنسلک ، جلب کمک‌های اقتصادی ـ تخنیکی ، مالی و بشر دوستانه به افغانستان به خاطر بازسازی  و رفع موانع دربرگشت مهاجرین افغانی بود. ضرورت برگزاری این چنین کنفرانس بیشتر ازارزیابی دقیق اوضاع سیاسی و دوربینی سیاست خارجی کشور ما سر چشمه می گرفت . زیرا پرابلم های اطراف افغانستان دیگر یک معضل دو‌جانبه میان افغانستان و پاکستان نبود؛ بلکه به همان اندازه یی که افغانستان به نقطه محراق جنگ سرد درمقیاس بین المللی کشانیده شده بود به همان اندازه مساعی جهان در برگشت آن به موقف اصلی‌اش منحیث یک کشور بیطرف و غیر منسلک لازم بود .

مفکوره تدویر کنفرانس بین المللی را کشور های اروپائی , تعداد زیادی از کشورهای غیر منسلک تآئید؛ ولی ایالات متحده آمریکا و متحدینش در منطقه ، رد نمودند . اگر چه کنفرانس نتوانست دایرگردد و قراردادهایی برای جلوگیری ازخونریزی و جنگ صورت گیرد ؛ مگر این تعرض دیپلوماتیک جمهوری افغانستان نیات وافعآ صلح جویانه مردم و کشور ما را در جهان آشکار ساخت .

آنچنان که گفته آمد یکی از تضاد های اصلی پروسه های سیاسی پس ازانعقاد موافقتنامه های ژنیو؛ تضمین ایالا ت متحده آمریکا در جلو گیری از مداخلات و تجاوزات علیه جمهوری افغانستان ولی در عین حال صدور اسلحه و کمک بی اندازه زیاد به بنیاد گرایان در پاکستان بود .محافل دیپلوماتیک و پیش از همه سازمان ملل متحد می بایست به این مسآله بر خورد جدی می نمودند . برخی از کشورهای اروپائی خوشبینی خود را نسبت به حل پرابلم های اطراف افغانستان و تطبیق موافقتنامه های ژنیو درنتیجه همین ارسال سلاح از دست دادند و حتی بعضی از دیپلومات های برجسته ادعا نمودند که ابر قدرت‌ها با هم موافقه نموده اند تا به جمهوری افغانستان و مخالفین آن کمافی السابق سلاح بدهند .

 

(20)  واقعیت این چنین توافق تا هنوز  تآئید نشده ؛ ولی رسانه‌ها به قول از منا بع رسمی پیوسته از تسلیمدهی اسلحه ،  آن هم به مقادیر سرسام آور به اسلام آباد و مجاهدین گزارش داده‌اند .

 

( 21)  همچنان روز سی جولای 1989 کار شناسان نظامی اتحاد شوروی و ایالات متحده آمریکا در استاکهلم در باره ارسال اسلحه به جوانب در گیر جنگ درافغانستان به گفتگو نشستند که نتایج گفتمان آن ها نیز تصریح نگردیده است . در آغاز جنگ جلال آباد و در ماه های بعد ازآن انتقال تشدیدی سلاح به جبهه ها دیگر یک واقعیت مسلم بود و تا زمانیکه ارسال لا ینقطع جنگ ابزارها دوام داشت، جنگ دراشتعال بود. جمهوری افغانستان به منظور پایان دادن به انباشتن اسلحه به جامعه جهانی و کشور های ذیدخل پیشنهاد  نمود تا در یک برنامه همه جانبه ، قطع ارسال اسلحه به جوانب جنگ ، بر گشتاندن اسلحه  موجود به منابع تحویل دهنده آن و غیر نظامی ساختن تدریجی کشور به موازات تطبیق راه حل سیاسی مد نظر گرفته شود. آماده گی جمهوری افغانستان دربرآورده شدن این پلان که با واکنش منفی ایالات متحده و پاکستان مواجه گردید باردیگرهواداران جنگ و صلخ را در منطقه آشکار ساخت .

پس ار امضای موافقتنامه های ژنیو ، برگشت قوای نظامی اتحاد شوروی از افغانستان و شکست مجاهدین و حامیان شان در جنگ جلال آباد،  جمهوری افغانستان بدین باور بود که در کشور و منطقه وضع کیفی جدیدی رونما گردیده است . دکتورین عدم امکان حل نظامی برای افغانستان روز تا روز نیروی بیشتر می گرفت و راه حل سیاسی ضروری تر می گردید . بر مبنای همین گرایش عمومی یعنی گذاراز راه نظامی به حل سیاسی ، حمهوری افغانستان در فعالیت‌های سیاست خارجی خود تلاش می ورزید تا پیشتیبانی بین‌المللی را درتطبیق موافقتنامه های ژنیو جلب نموده و ازامکانات حهانی درحل اوضاع به وجود آمده استفاده کند . افغانستان در این راستا به سازمان ملل متحد و اهداف و سیاست‌های کشور های عضو آن توجه خاص داشت.

چشمداشت کشور ما از جامعه حهانی همانا ایفای نقش فعال صلح آورنده و موضعگیری قاطع در ضدیت با جنگ افروزان و مداخله گران بود . در لویه جرگه ماه می 1989 که در آن ایده‌های مبتکرانه سیاسی بعد از جنگ جلال آباد بازتاب یافت، نظریات و خواسته‌های دیپلوماتیک جمهوری افغانستان در پیامی عنوانی سر منشی ملل متحد هاویر پیرس ده کوئیار جمع‌بندی شده بود . تقاضای مکرر جکومت افغانستان همین بود که سازمان ملل متحد در تقبیح مداخلات بیرونی بپردازد و از پاکستان و ایالات متحده آمریکا بخواهد تا موافقتنامه های ژنیو را رعایت نمایند .

 

(22)  دوستان افغانستان در منطقه به ویژه کشور هند نیز مطالبه مینمودند تا سازمان ملل متحد بیشتر عمل کند و نقش اثر گذار خود را ایفا نماید. پروفیسور فلیکس ارماکورا که با درنظرداشت رویداد های جنگ جلال آباد در تابستان سال 1989 برای تهیه گزارش خود در باره افغانستان ( روز ارائه گزارش  25 نوامبر 1989 ) آماده گی می گرفت به نگارنده تذکر داد که « متآسفانه سر منشی ملل متحد کار لازم را در جهت حل قضایای افغانستان انجام نمی دهد و بیشتر علاقمند است تا قضایا ازطریق داخل کشورحل گردد .» چندی بعد ( جولای 1989 ) در جریان یکی از گردهمآئی های دفتر سازمان ملل متحد در ویانا زمینه دیدار کوتاهی فراهم گردید تا نگارنده با سر منشی سازمان ملل متحد صحبت نموده و نظرش را در باره مسایل بپرسد. در جریان این گفتمان نیز روشن گردید که سرمنشی به پروسه های درون کشور اهمیت بیشتر قایل است و چنان که ارماکورا گفته بود او و نماینده خاصش از مخالفین دولت افغانستان شناخت لازم نداشته‌اند .

 

( 23 )  واگذاری حل قضایای اطراف افغانستان به پروسه های درونی خود تغا فل بزرگ د برابر مداخله گران و متجاوزین بود که هیچگاهی حاضر نبودند به پروسه های داخلی چانسی برای پیروزی بدهند . سازمان ملل متحد در برابر بیش از چهار صد یاداشت جمهوری افغانستان عنوانی انگو ماپ ( نماینده گی کمک ملل متحد به افغانستان و پاکستان ) در باره تخطی های پاکستان ازموافقتنامه های ژنیو،هیچگونه واکنشی نشان نداد . بدیهی است که چه درجریان جنگ جلال آباد و چه درماه های پس از آن در نتیجه پرتاب راکت های کور مجاهدین از مسافه های دور برشهرها،  باشنده گان غیر نظامی به ویژه کودکان و زنان جان های شیرین خود را از دست می دادند و یا شدیدآ زخمی و معیوب می شدند ولی کمک‌های لازم بشری ازسوی سازمان ملل متحد به ندرت دیده می شد. با وصف این موقف انفعالی سازمان جهانی ، بازهم جمهوری افغانستان به فعالیت‌های دیپلوماتیک ارزش فوق‌العاده قابل بود . در هنگام جنگ جلال آباد رئیس جمهور افغانستان نامه‌های به رهبران چین ، هند ،کوبا، زیمبابوی، ایران و ترکیه فرستاد و توجه آنان را به قطع جنگ درافغانستان معطوف نمود. لویه جرگه ماه می 1989 جمهوری افغانستان به همه سازمان های معتبر بین‌المللی چون سازمان ملل متحد، جنبش عدم انسلاک ، اتحادیه بین‌المللی پارلمان ها، سازمان کنفرانس اسلامی ، سازمان جامعه عرب ، سازمان وحدت آفریقا ، پارلمان اروپایی ، اعضای پارلمان پاکستان و شخصیت‌های بر جسته جون میخائیل گرباچف ، جورج بوش ،آیت الله خمینی ، راجیو گاندی ، یان شان کوان،  یاسر غرفات و دیگران نامه فرستاد و خواهان مساعی شان در تآمین صلح برای افغانستان گردید .  وزارت امور خارجه جمهوری افغانستان و همه نماینده گی های سیاسی آن در بیرون با مقامات سازمان ملل متحد و حکومات سایر کشور ها درتماس مستقیم بودند و پیوسته ازتعرض مداخله گران بر شهر کابل هوشدار می دادند . اما با وجود این همه تلاش‌ها جنگ ادامه یافت تا به گفته کلوزوویتس آن سیاستی را بر آورده سازد که غایه آن ویرانی افغانستان و فروپاشی حکومتی بود که برایآسایش مردم خود کارمی کرد .

 

 منابع و افزوده ها

 

1 -  مصاحبه اندره گرومیکو با هیآت تحریر مجله اشپیگل ، شماره 17  سال 1989

      صفحه 179 ، آلمان.

  2 -  روز نامه مستقل دی پرسه ، مورخ 27 دسامبر 1988 , ویانا – اتریش

3 - مجله نویه سایت ( عصر نوین )  اکتوبر 1988 ، شماره 40 به زبان آلمانی

  4 - اعلامیه داکتر نجیب الله به ارتباط ختم مذاکرات ژ نیو , مورخ 14 اپریل 1988

 5 -  پراودا ، مجله اتحاد شوروی به زبان آلمانی و روز نامه دان پاکستانی  از روی

  منابع ثانی نقل شده‌اند . زمان نشر این نشرات ماه های فبروری تا مارچ 1988

      بوده‌است .

 

      در اسامبله عمومی مورخ 14 دسامبر 1974 سازمان ملل متحد در باره تجاوز

      چنین تعریفی به تصویب رسید :

      هر یکی از اعمال آتی ، بدون در نظر داشت اعلام جنگ ...تجاوز تلقی می گردد ... ازجمله درماده

   gآمده است :  ( g ) فرستادن باند ها ، گروپ های غیر منظم یا اجیران مسلح توسط یک دولت و

     یا به نماینده گی از آن برای انجام فعالیت‌های مسلحانه علیه یک دولت دیگر...

 

6 -  ب به طور نمونه دیده شود : کار کرد های سفارت جمهوری افغانستان در ویانا و

      مو ضعگیری وزارت امور خارجه اتریش منتشر در ارگان دولتی و دیگر رسانه‌های

      اتریش مورخ 15 نوامبر 1988

 

7 -   مقاله گابریله ونسکی ، منتشره روزنامه مستقل دی پرسه ، مورخ دهم اپریل

      1989

 

  8 -    مجله وخن پرسه ( چاپ هفته ) ، شماره 46 ، سال 1988

 

9 -   روزنامه زود دویچه سایتونگ ، مورخ 26 فبروری 1989 ، الما ن

      همچنان دیده شود : روزنامه معتبر نویه زوریخر سایتونگ ، مورخ 26 ـ 27 فبروری       1989 , سویس

 

 10-  مجله اشپیگل شماره پنجم سال چهل و سوم ، موزخ 30 جنوری 1989، آلمان

11-  روزنامه پراودا ارگان مرکزی حزب کمو نیست اتحاد شوروی ، مورخ 16 فبروری

      1989

12- روزنامه استاندارد ، مورخ 16 فبروری 1989 ، ویانا - اتریش

13-   دیده شود : روزنامه صدای مردم  ، مو رخ 16 فبروری 1989 در باره کنفرانس

       مطبو عاتی سفارت جمهوری افغانستان در ویانا.

14-  دیده شود مجله او  ایس او (   ?   who is who  ) شماره اول ، مورخ مارچ 1989

15- روزنامه صدای مردم , مورخ 20 جون 1989 ، ویانا – اتریش.

16- روزنامه مستقل دی پرسه ، مورخ 28 مارچ 1989 ، ویانا – اتریش.

17- گزارش ایریش ویده مان ، اشپیگل شماره 12، مورخ 20 مارچ 1989 ،المان.

18- مجله پروفیل ، شماره 11 مورخ 14 مارچ 1989 , ویانا – اتریش.

      داکتر احمد طاهری شرق شناس ایرانی در گزارش اختصاصی برای پروفیل از

      کشتار دسته‌جمعی یک‌صد و بیست سرباز اسیر افغانی در تورخم توسط اعضای 

      حزب یونس خالص و انتقال آن‌ها در جوال ها به پاکستان خبر داده است .

19-  روز نامه نویه زوریخر سایتونگ ، موزخ 19-20 اپریل 1989 ، سویس.

20-  ملاقات نگارنده با داکتر ما کسیمیلیان ایریش شمید معین سیاسی وزارت امور

      خارجه اتریش ، مورخ 21 فبروری 1989

21-  منابع : اظهارات وزارت خارجه آمریکا و مصاحبه یوری ورانتسوف معین وزارت امور

      خارجه اتحاد شوروی در هفته‌های اول و دوم ماه جولای 1989

      مطالعات اردوی ایالات متحده آمریکا در باره سال‌های اخیر جنگ اعلان نا شده

     علیه جمهوری افغانستان

 

22- مصاحبه داکتر نجیب الله با روزنامه پراودا ، مورخ 25 اپریل 1989

      اسناد لویه جرگه جمهوری افغانستان ، ثور 1368 ، کابل ، ص 131 – 133

 

23-  ملاقات نگارنده با فلیکس ارماکورا و سر منشی سازمان ملل متحد در تایستان

      1989 , شهر ویانا - اتریش


June 18th, 2012


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
مسایل تاریخی